ازدواج

ازدواج ، محدود کننده یا محافظت کننده

رویداد
چندین شب پیاپی بود که تب می کرد و به بیمارستان و کلینیک های مختلف مراجعه می کرد تا درد او را علاج کنند ، هر شب آنتی بیوتیک ، سرم و آزمایشهای متعدد ، هیچ کدام تاثیری نداشت و نتایج آزمایش ها هم مورد خاصی را نشان نمی داد ، هر سپیده دم تب او قطع می شد و در طی روز هیچ نشانی از تب نبود ، یکی از شب ها پزشک معالج از او سوال کرد ، در چند وقت اخیر اتفاق خاصی افتاده است ، مشکل مالی ، حادثه رانندگی ، دعوا ، قتل ، برشکستگی مالی یا مسئله خانوادگی ، جواب منفی بود ، خانمی جوان و پدرش او را همراهی می کردند ، پزشک از خانم جوان پرسید همسرش هستید و او گفت بله ، یک ماهی است عقد کردیم ، پزشک لبخندی زد واز آنها خواست بیرون بروند و به آرامی و شیطنت در گوش او زمزمه کرد تازه فهمیدی چه اشتباهی کردی ؟

این داستان یکی از هزاران رویدادی است که بعد از وقوع ازدواج حادث می شود ، هرکس واقعه ازدواج را به شکلی تجربه می کند و تفسیر و درک متفاوتی از آن دارد ، یکی به صورت ناهوشیار به آن پاسخ می دهد و دیگری آگاهانه ، واکنش یکی بیولوژیک و فرد دیگری آن را تغییر اجتماعی و خانوادگی تعبیر می کند ، یک فرد آن را مورد توجه قرار می دهد وبه روی آن نیروگزاری روانی می کند و آن را مهم جلوه می دهد و ممکن است شخص دیگری بی تفاوت از کنار آن عبور کند و آن را همچون هزاران اتفاق ساده زندگی برشمارد .
در این که ازدواج یک حادثه عظیم ورویدادی ژرف در گستره زندگی هر انسانی است شکی نیست ، آمادگی ، نگرش و تفسیر افراد از این موقعیت در چگونگی به سرانجام رساندن آن حائز اهمیت است و نوع واکنش و پاسخ گویی افراد به آن می تواند خشنودی افراد در آینده را تحت تاثیر قرار دهد .

چرا ازدواج ؟
می توان گفت یکی از مرموزترین پرسشها در علوم انسانی همین است که چرا ازدواج می کنیم . چرا باید ازدواج کنیم ؟ ازدواج چیست ؟ هر یک از علوم به نحوی درصدد پاسخ به این سوال برآمده اند ، هرچند که هنوز پاسخ جامع و مانعی به آن نداده اند تا آدمی را قانع کنند . علوم انسانی ، زیستی ، اجتماعی ، شناختی ، عرفانی و الهی هر کدام بعدی از این پدیده چند مقوله ای را مورد بررسی قرار داده اند و پاسخی با توجه به حیطه علمی خود برای آن در نظر گرفته اند .
از نظر علوم زیستی و تکاملی می توان ازدواج را پاسخی برای نیاز جنسی و تولید نسل دانست ، پرواضح مسلم است که با وجود این نیاز ، سایق جنسی عاملی می شود در جهت برآوردن آن و این عمل نتایجی در بر دارد که یکی از آنها موجب تولید مثل و تداوم حیات آدمی در این کره خاکی است . برآوردن این نیاز با یک پارتنر و شریک جنسی متعهد از جمله امن ترین راه حل های بشری برای اجتناب از بیماری های جنسی بوده است و دیگر اینکه فضای مناسب ازدواج سبب مهیا شدن این شرایط بوده است و در همین بستر کودکانی پا به دنیا گذاشته اند که زمینه را برای ادامه زندگی موجب شده اند .
اما چرا ازدواج ؟ مگر نمی شود بدون ازدواج و به شکل های دیگر این میل را ارضا کرد و تولید مثل صورت بگیرد ؟
می شود ، اما به چه قیمتی ؟
سرکوب جنسی که خود موجب پدیداری ریاضت ،اضطراب ، بیماری های روان تنی و اجتناب از این لذتی است که طبیعت در اختیار قرار داده یا تنوع طلبی و بی بندوباری جنسی که ریسک ابتلا به بیماری های جنسی و جسمی و روانی در آن بسیار بالاست و آشفتگی و لاابالی گری را در فرد و جامعه موجب می گردد.
از نظرعلوم روانشناختی و وجودی ، نیاز به صمیمیت و رهایی از تنهایی از جمله دغدغه های انسان در طول قرنها بوده است و می باشد و یکی از نیازهای روانی اساسی در انسانها است . با این پیش فرض می توان ازدواج را پاسخ به نیاز عمیق انسان و آن هم تنهایی دانست . انسانی که هزاران سال مونسی جز خدا و همسر خویش نیافته است و آنرا در قالب اشعار و اسطوره ها به ثبت رسانده و برای آیندگان به میراث گذاشته است .
اما چرا ازدواج ؟ مگر نمی شود این صمیمیت و دوری از تنهایی را با وجود یک دوست برآورده کرد .
می شود ، اما اکثر دوستی ها تاریخ انقضا دارند و هنوز اکثریت خانواده ها پایدار و پایبند به تعهد ازدواج هستند .
طبق مثلث استرنبرگ مکمل نیاز به صمیمیت ، تعهد است . صمیمیت دارای عناصری است که در غیاب تعهد خطرآفرین و نگران کننده می باشد ، این عناصر شامل خودافشایی ، دیگرخواهی ، توجه ، اکرام ، روابط صمیمانه ، درک متقابل و همدلی است و عدم وجود تعهد زمینه را برای خیانت و افشای مسایل خصوصی شخص پدید می آورد . عشق با صمیمیت و بدون تعهد به دوستی سطحی می ماند که هیچ آینده ای برای آن نمی توان متصور شد .
از آنجایی که انسان یک موجود پیچیده و چند بعدی است ، نمی توان از بعد اجتماعی آن غافل ماند ، شاکله تمدن به خرده سیستمها و نظام های کوچک چون خانواده همبسته و وابسته است که مهمترین آنها نهاد خانواده است . خانواده ، محل امنی برای حفظ ارزشها و پروررش کودکان و تربیت نسل آینده است که منجر به آسیب کمتر و داشتن شهروندان سالم و کاهش جرم می شود .
اما چرا ازدواج ؟ دیگر موسسات و نهاد ها از جمله مدرسه ، دانشگاه و قانون می توانند به اندازه خانواده موثر باشند و حتی گام های مطلوب تری از خانواده دراین رابطه بردارند .
درست است ، اما دیگر نهاد ها را نیز انسانها اداره می کنند که سلامت و صلاحیت اجتماعی و روانی آنها قابل بحث و بررسی است و اینکه نمی توان از سوگیری سیاست های هدایت کننده آنها چشم پوشی کرد و سکان هدایت این نهاد ها در دست ارکان قدرت می باشد که ممکن در جهت سود و منفعت های فردی و گروهی خاص از ارزشها و سنتهای گروه دیگر چشم پوشی کرده و آنها را به ورطه نابودی بکشاند ، بنابراین حفظ ارزش ها و سنتهای متفاوت در بستر خانواده فراهم می شود .
از مقوله های دیگر در امر ازدواج ابعاد غیر مادی و معنوی آن است . انسان هزاران سال است با اعتقاد به ادیان و مکاتب مختلف پدیده ازدواج را پاس داشته است و آن را از امور مقدس و مرزی میان گناه و عصمت در نظر دارد ، این باور در میان اکثریت مردمان این سیاره نهادینه و تقدیس شده است ، چنانکه در قرآن ، تورات و انجیل به انجام آن سفارش اکید شده است و دیگر مکاتب نیز آن را توصیه کرده اند.

ازدواج ، نه به آزادی!
در دو دهه اخیر نظر جوانان در رابطه با ازدواج دستخوش تغییر شده است . جوانان چهارچوب ازدواج را بسته و تنگ ارزیابی می کنند و آن را چون زندانی قلمداد می کنند که آزادی های فردی ، اجتماعی ، خانوادگی و تحصیلی آنها را در معرض خطر قرار داده و آنها را محدود می کند .
پسرها با توجه به فضای باز روابط اخیر آن را تهدیدی برای تنوع طلبی جنسی و فزونی خواهی روابط ارزیابی می کنند وهمچنین پیش بینی می کنند که با ازدواج مسئولیت های اجتماعی ، خانوادگی و اقتصادی بسیاری را باید متحمل شوند که شاید از عهده آنها خارج است ، در صورتی که این عدم تعهد و بی بند وباری هم برای آنها و هم خانواده آنها بسیار نامطلوب و آسیب رسان است ، چرا که آنها به همراه خانواده خویش در این جامعه زندگی می کنند و دود سوزاندن هنجارها به چشم همه جامعه آسیب می رساند . در رابطه با مسئولیتهای اقتصادی گرچه جوانان در خانه پدری آنچنان با هزینه های منزل و خورد و خوراک دست به گریبان نیستند اما والدین آنها احتمالا روزهای سختی را پشت سر می گذرانند و اگر به تنهایی و مستقل زندگی می کنند در هر صورت به هزینه مسکن وخوراک آگاهی دارند.
دختران نیز با مسائل بالا روبرو هستند و حتی ازدواج را سدی برای پیشرفت های تحصیلی و اجتماعی خود می بینند ، دختران امروز خواهان تحصیل در مدارج بالای تحصیلی و در صدد کسب شغل و جایگاه والای اجتماعی می باشند و برای آنها ازدواج می تواند محدود کننده باشد.خانم ها مسئولیت دیگری که به دوش دارند وظیفه مادری است که برای هر انسانی و در هرجامعه ای نقشی مهم و تاثیرگذار می باشد ، چرا که اکثریت انسانها از این موهبت بهره مند بود و به اصطلاح از دامان این زنان مردان به معراج می روند . بنابراین در رابطه با مسایل جنسی دقت بیشتری را می طلبد چرا که حداقل در جامعه ایرانی پاکدامنی زنان و مادران مورد تاکید بسیار است . هر چند که برآوردن این نیاز حق مسلم هر انسانی در این دنیا است و قابل درک است که دختران هر روز برای برآوردن یا کنترل این نیازبا خود ، باورها و هنجارها دست و پنجه نرم می کنند .

ازدواج در برابر باد و باران!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است … یک اتاق هر چند کوچک می تواند محافظت کننده باشد هر چند کوچک ، می تواند دلگرم کننده باشد ، زوزه گرگ ها و صدای خزیدن مارها به گوش می رسد ، اما همین چهار دیواری مانع ورود آنها می شود ، می توان گوشه ای به استراحت پرداخت و آرام گرفت.
این استعاره شاید بازگو کننده حقایقی در رابطه با ازدواج باشد ، ازدواج هرچند محدود کننده اما محافظت کننده ، ازدواج همچون خانه ای کوچک با دیوارها و سقف چشم انداز فرد و نسبت حرکت او را محدود می کند و به ما گوشزد می کند که بیش از این دیوار گلیم خود را پهن نکنیم ، از در وارد شویم و به اندازه پنجره ببینیم اما همین دیوارها و سقف نجات جان و روان آدمی را تامین می کند ، همین محدودیت از معرض آفتاب قرار گرفتن ما جلوگیری می کند ، مانع از دریدن ما توسط جانوران نااهلی و وحشی می شود ، در باد ، باران و برف جان پناه است . اما تصمیم گیرنده در رابطه با وسعت این منزل همسران می باشند ، آنها هستند که تعیین می کنند این خانه چند متر باشد ، پنجره چقدر پهنا و درازا داشته باشد و رو به چه چشم اندازی گشوده شود .
غیر قابل انکار است که دختران و پسران با قرار دادن پا به عرصه ازدواج دچار محدودیت نشوند ، دوستان ، خانواده ، جامعه آنها باید تغییر کنند و انتظارات به عنوان افراد متاهل و والدین فردا دستخوش تغییر خواهند شد و به همین صورت انتظار می رود رفتار و کردار آنها نیز تحت تاثیر این دگرگونی واقع شود . این تغییرات و تغییر جهت ها هرچند محدود کننده و چهارچوب مند خواهند شد اما از افراد در برابر آسیب های اجتماعی مراقبت خواهد کرد . چنان که یک فرد متاهل شخص مطمئن تر و امن تری برای دایره افراد نزدیک و دور به نظر می رسد و همچنین هنوز هم سوظن و سو رفتار نسبت به آنان کمتر است و جامعه و اطرافیان با احترام ویژه ای با آنها برخورد کرده و دست کم هرزه نگاهان کمتر به خیال خام از برای کامیابی خویش می افتند و با احتیاط بیشتری به یک فرد متاهل نزدیک می شوند و به زبان مختصرازدواج بازدارنده است چه برای خود فرد چه برای آسیب زنندگان. به نظر جامعه فرد متاهل مسئولیت پذیرتر به نظر رسیده و در نتیجه این احساس مسئولیت جایگاه اجتماعی و حتی شغلی او را تحت تاثیر قرار می دهد ، در صورتی که فرد مجرد احتمالا با برچسب مسئولیت گریزی مواجه می شود . سخن در این باب بسیار است بنابراین فکر می کنم جمله آخر همان جمله نخست باشد ازدواج هرچند محدودکننده اما محافظت کننده است .
در این گفتار سعی بر این نبود که با کلام شعار گونه فواید ازدواج تبیین گردد بلکه فقط کوته سخنی بود از برای اندیشیدن تا شاید کورسوی چراغی شود از بهر تاریکی .

با سپاس
مهدی مهدوی
دانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی